کد خبر : ۸۲۸۸۶
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۵ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ - 11 June 2019
بیشتر دوست دارم مهران مدیری را با "شب های برره" به یادآورم و یا حتی "مرد هزار چهره" وقتی که در قالب یک منتقد اجتماعی از طنز بهره می گیرد وبرخی از خلقیات ناشایست ما ایرانیان را به نقد می کشد. اما مدیری هیولا را هنوز نشناخته ام.

چندیست که سریال هیولا از شبکه خانگی پخش می شود و من اتفاقا آن را به دلیل طرح داستانی جالب توجه اش دنبال می کنم.

داستان مردی به نام شرافت که در طی آشنائی با فردی، کم کم شرافتش را بر باد می دهد، طرحی جذاب در این دوره و زمانه است که حفظ شرافت برای هر کدام از ما به نوبه خود کاریست که اگر نگوییم دشوار اما از مسیری پر پیچ و خم می گذرد.

با دیدن چند قسمت اول سریال در میابیم که هیولا طنزی سیاه است؛ طنزی بر بستر زشتی جامعه ای که در آن حفظ شرافت به جای ارزش تبدیل به ضد ارزش شده و فرد با شرافت و درستکار به جای قهرمان ، " آقای هالو" جلوه می کند.

این سریال حتی می تواند برای برخی بینندگان که چون بید بر سر ایمان خویش می لرزند ،طنزی وحشت آور و گروتسک تلقی شود. چرا که در پس لبخندهای برخی از شخصیت های این سریال،هیولایی وحشت آور خفته است که می تواند موقعیت وحشت آوری را برای برخی که هنوز وجدان بیداری دارند فراهم آورد.

تا این جا تیغ طنز مدیری و قاسم خانی و امیر برادران خوب می برد و مانند جراحی غده سرطانی داخل بطن یکی از والاترین صفات انسانی را می نمایاند. اما دم دیگر تیغه طنز هیولا مانند دم اول کارکرد چندان مثبتی ندارد.

در این سریال موضوعاتی مطرح می شود که شاید بسیار جسورانه تلقی شود؛ نمایش پشت پرده افرادی که در موسسات مالی پول فرهنگیان را بالا کشیده اند و راحت به زندگی چراغ خاموش خود ادامه می دهند . آوردن نام ( ب – ز) و ( میم – خ) که یکی در زندان و دیگری روی هواست نشان دهنده این است که مدیری و سریالش آگاهانه پا در دایره ای گذاشته اند که پیش از این هم در رحمان ۱۴۰۰ با منوچهر هادی چشمه ای از آن را دیده بودیم.

اما کارکرد منفی طنز مدیری در هیولا ، دم دستی شدن و عادی شدن مسایلی است که نباید عادی شود، به سخره کشیده شود و بعد با خنده و فراموشی به بایگانی سپرده شود.

بحث مفاسد اقتصادی و از بین رفتن شرافت و انسانیت افرادی که در چرخه این بازی اهریمنی له می شوند آنقدر تراژدی هست که کمدی نباشد.

جامعه ما به شهادت بسیاری از جامعه شناسان در دوره آنومی و بی هنجاری به سر می برد و نسل جوان ما از بی آرمانی و سردرگمی نظام ارزشی رنج می برد . بحران هویت ، شکاف طبقاتی و نمایش رفاه طبقه مرفه در شبکه های اجتماعی بیش از همه نسل جوان را هدف گرفته است.

در این میان، مدیری و تیمش در هیولا بر روی لبه تیغ تیز و نازکی راه می روند که در واقع اگر به سلامت از آن رد شوند می توانند بیانیه ای برای شرافت و زندگی شرافتمندانه داشته باشند. اما اگر فردی از مخاطبان این سریال به این نتیجه برسد که بی شرافتی راهی بهتر برای حیات اجتماعی در جامعه ماست، مدیری و تیمش سریال را باخته اند.

به شخصه امیدوارم هیولادر قسمت های پایانی شرافت را نبلعد و ارزش های انسانی بتواند هیولا را مغلوب کند گرچه ممکن است مخاطب با این پایان بندی کمتر بخندد و احساس کند سریال شعاری وآرمانگرایانه دیده است اما در این دوره و زمانه، ما بیشتر از خنده و شادی به امید و آرمان وبالاخره شرافت احتیاج داریم.

عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: