آخرین اخبار
کد خبر : ۷۳۰۰۵
تاریخ انتشار: ۲۰:۲۸ - ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - 12 December 2018
در حال حاضر حدود یک میلیارد نفر از جمعیت جهان در کشورهایی با حکومت ها و دولت های پوپولیستی ساکن هستند و اگر همچنان به پوپولیسم به چشم نتیجه ناکارآمدی های اقتصادی نگریسته شود و نه یک نقص سیاسی، این رقم بالا و بالاتر خواهد رفت.
نویسنده: آندرس ولاسکو

نزدیک به 330 میلیون آمریکایی حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید را شاهد هستند. دولت منتخب در برزیل با 210 میلیون نفر جمعیت نیز دولتی پوپولیستی است. نزدیک به 170 میلیون اروپایی در کشورهایی زندگی می‌کنند که دست‌کم یک پوپولیست در کابینه دولت دارند. فیلیپین با بیش از 100 میلیون نفر جمعیت و ترکیه با جمعیتی نزدیک به 80 میلیون نفری نیز دولت های پوپولیستی دارند. در مجموع، دست کم یک میلیارد نفر از جمعیت جهان اکنون در حکومتی کم و بیش پوپولیستی زندگی می کنند.

اغلب یک نسل یا بیشتر افراد با دستمزدهای راکد عاملان پوپولیسم جدید انگاشته می شوند. در کشورهایی همانند ایالات متحده و بریتانیا، توزیع درآمد بدتر شده است و یک درصد برتر بیشترین منفعت را از رشد اقتصادی می برند. بحران مالی جهانی سال 2008 نه تنها درد و ناراحتی شدیدی ایجاد کرد، بلکه به این اعتقاد که وال استریت دشمن عموم مردم است، دامن زد. نتیجه گیری سیاسی از این ماجرا هم ساده بود: حقه بازهایی را مورد حمایت بانکدارها بودند بایستی بیرون انداخته می شدند، بر ثروتمندان مالیات بسته می شد و توزیع مجدد دستمزدها با شدت عمل بیشتری صورت می گرفت. تنها از این طریق بود که می شد پوپولیسم به مرور زمان تضعیف و محو شود.

اما هر اندازه که اشاره به عدم امنیت اقتصادی برای توضیح گرایش به پوپولیسم از نظر سیاسی ترغیب کننده به نظر برسد، باز هم این تعریف درستی از واقعیت نخواهد بود و با حقایق بازارهای نوظهور و به طور قطع با شرایط ایالات متحده و بریتانیا همخوانی نخواهد داشت.

اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 2016، نیت سیلور، کارشناس آمار به این مساله اشاره کرد که هیلاری کلینتون در 2016 در قیاس با باراک اوباما در سال 2012، در  بخش 48 از 50 بخش ایالتی که بالاترین سطح تحصیلات در ایالات متحده را داشتند، عملکرد بهتری داشت و باز هم در قیاس با اوباما، در 47 بخش از 50 بخش ایالتی با سطح تحصیلات پایین تر، با اختلاف حدودا 11 درصد عملکرد ضعیف تری داشت. سیلور اینگونه نتیجه گرفت که از روی سطح تحصیلات و نه درآمد، می شد پیش بینی کرد که چه کسانی به ترامپ رای خواهند داد.

از آن زمان تاکنون، صدها مرتبه انتخابات آمریکا و همه پرسی در بریتانیا درباره خروج از اتحادیه اروپا توسط افراد گوناگون مورد بررسی قرار گرفته اند تا مشخص شود که چه کسانی به ترامپ یا برگزیت رای داده اند.

در این زمینه، فرضیه «پس رفت فرهنگی»  قانع کننده تر از «فرضیه ناامنی اقتصادی» به نظر می رسد. و این نتیجه گیری به ایالات متحده و بریتانیا محدود نمی شود. پیپا نوریس و رونالد انگلهارت که عملکرد احزاب سیاسی در 31 کشور اروپایی را بررسی کرده اند، به این نتیجه رسیدند که در مجموع، شواهد موجود بیشتر از فرضیه پس رفت فرهنگی حمایت می کند.

برای درک این مساله که پوپولیسم به طور مشخص کشورهایی را هدف گرفته که به شیوه غیرمعمولی عملکرد اقتصادی خیلی خوبی دارند، نیازی به یک کارشناس اقتصادی خبره نیست و این دقیقا عکس توجیه ناامنی اقتصادی است. اقتصاد ترکیه از سال 2010 تاکنون سالانه حدود 6.9 درصد رشد داشته است. رشد اقتصادی فیلیپین نیز در همان بازه زمانی حدود 6.4 درصد بوده است که در اینجا هم هیچ نشانه ای از رکود اقتصادی دیده نمی شود. لهستان و مجارستان هم در همان بازه زمانی به طور میانگین 3.3 و 2.1 درصد رشد داشته اند. در جمهوری چک نرخ بیکاری تنها 2.3 درصد است که کمترین نرخ بیکاری در اتحادیه اروپا به شمار می رود. رشد اقتصادی این کشور در سال 2017 برابر با 4.3 درصد بوده و این کشور تقریبا هرگز با بحران مهاجران یا پناهجویان مواجه نشده است. با این حال، 4 نفر از هر 10 نفر از احزاب پوپولیستی حمایت کرده اند که به معنای 10 برابر افزایش حمایت از پوپولیسم در دو دهه گذشته است.

با توجه به این آمارها، این نتیجه گیری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد: پوپولیست ها فرزندان سود و منفعت اقتصادی هستند و نه عملکرد ضعیف اقتصادی. یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: اینکه اگر پوپولیسم حقیقتا با درخواست توزیع مجدد ثروت ظهور یافته بود، بایستی چنین تمایلاتی از جناح چپ برمی خواست نه جناح راست. قطعا به ایجاد تغییرات اقتصادی نیاز است، اما مساله اساسی تر نیاز به تغییرات سیاسی بیشتر است. در غیر این صورت، شمار رای دهندگان به پوپولیسم بیشتر و بیشتر خواهد شد.

منبع: پراجکت سیندیکت / تحریریه دیپلماسی ایرانی



عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: