کد خبر : ۷۲۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۰۹ آذر ۱۳۹۴ - 30 November 2015
آیدین آغداشلو گفت: برای من جالب است که ناصر عصار چگونه توانست از سنت نقاشی چینی و ژاپنی و نحوه‌ی به کارگیری سیال و رقیق قلم و اضافه کردن رنگ‌ها به منظره‌هایی شگفت‌انگیز و برسد که آدم وقتی به آن‌ها نگاه می‌کند، انگار دارد خواب می‌بیند.

به گزارش افق تازه  به نقل از  ایسنا، نشست بررسی آثار مرحوم ناصر عصار –نقاش معاصر ایرانی- با حضور آیدین آغداشلو و ابوالقاسم سعیدی در گالری «شهریور» برگزار شد.

آدیدن آغداشلو درباره‌ی اهمیت خوشنویسی چینی و ژاپنی در آثار عصار گفت: این خوشنویسی‌ها کلید اصلی معنا و مفهوم کارهای عصار هستند. بین خوشنویسی ما و خوشنویسی چینی و ژاپنی یک اختلاف اساسی وجود دارد. در خوشنویسی آن‌ها اگر یک سطر از بالا به پایین نوشته می‌شود، هر حرف با ضربه آزاد و راحت قلمو شکل می‌گیرد و ممکن است شکل یک حرف در کارهای هنرمندان مختلف و حتی کارهای یک هنرمند معین متفاوت باشد. این شکل به حرکت آزاد قلمو و حس و حال هنرمند بستگی دارد، اما در خوشنویسی ما به عنوان مثال اگر 500 «ن» هم نوشته می‌شود، باید عین هم باشند. این دو هنر در عین متفاوت بودن مقدس، مهم و هنرمندانه هستند.

او افزود: اینکه چرا این نوع خوشنویسی آزاد و رها پر از بلافاصلگی برای عصار مهم شده، به مولفه‌های متعددی برمی‌گردد. او در دوره‌ای به پاریس رفت و مشغول فعالیت شد که فرانسه دهه 50 زمینه‌ای را فراهم آورده بود که بعضی از هنرمندان شرق دور گرد هم بیایند و کارهایشان مورد علاقه و توجه قرار بگیرد. هنرمندانی که از فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم بهره بردند، کم نبودند. عصار هم در این دوره چیزی را از دستمایه ملی خود به مکتب پاریس اضافه نمی‌کند، ولی توجهش به شرق دور مشخص و غیر قابل انکار است.

این هنرمند به جایگاه شرق دورا در آثار هنرمندان ایرانی اشاره و اظهار کرد: میان هنرمندان ما دو هنرمند هر کدام به نحوی به شرق دور توجه کردند؛ سهراب سپهری و ناصر عصار. اگر بخواهم به سومین نفر اشاره کنم ابوالقاسم سعیدی است که جهان‌بینی مینیاتورهای ایران را به آنجا برد و عرضه کرد. اینکه بتوان گفت خاستگاه و ریشه‌های این موضوع کجاست هم دلپذیر است، هم سخت. با این حال به روانشناسی جامعه و دورانی که هنرمند آثار خود را در آن عرضه می‌کند، برمی‌گردد.

نقاشی‌های عصار سهل و ممتنع هستند

آغداشلو در بخش دیگری از سخنانش درباره‌ی سبک آثار عصار گفت: در دورانی که شاهد تسلط مدرنیسم و فضای اشباع شده بودیم، می‌طلبید که هنرمندانی چون عصار و سعیدی هنر متفاوتی را عرضه کنند. عصار نقاش پروسواسی بود. شاید نقاشی‌های او در نگاه اول ساده به نظر برسد و بتوان گفت چگونه می‌شود مثل او نقاشی کشید، اما عصار از کجا به این سادگی و شیوه و روش می‌رسد؟ در سبک او همگونی و همسانی زیاد نیست و باعث می‌شود در همین ساختار ساده با پیچیدگی‌هایی مواجه باشیم.

او ادامه داد: برای من جالب است که عصار چگونه می‌تواند از سنت نقاشی چینی و ژاپنی و نحوه‌ی به کارگیری سیال و رقیق قلم و اضافه کردن رنگ‌ها به منظره‌سازی برسد. منظره‌هایی شگفت‌انگیز و وهم‌آلود که آدم وقتی به آن‌ها نگاه می‌کند، انگار دارد خواب می‌بیند. همیشه در صحبت‌هایم اشاره کرده‌ام که کاش هنرمندان ما که جستجوگر هستند، کمی هم یابنده باشند. عصار تردستانه و با استادکاری با چند ضربه قلمو به منظره‌ای وهم‌آلود می‌رسد و با تلفیق ضرباهنگ افقی کمرنگ‌شونده و پررنگ‌شونده با کاراکترهای خوشنویسی چینی و ژاپنی همراه و صاحب منظره می‌شود.

این هنرمند همچنین گفت: منظره چشم‌اندازی از رویاست. مواردی را خود هنرمند ابداع می‌کند. در کار سهراب و عصار این موارد مشخص هستند. در آثار سهراب به طور مشخص خاک و درخت است. در آثار سعیدی درخت‌هایی را می‌بینیم که بازسازی بهشت‌های مینیاتوری قرن دهم هستند. گاهی می‌خواهند به زور مینیاتوری که عمرش در اواخر صفوی تمام می‌شود را بازسازی و تجدید حیات کنند که بیشتر شبیه زامبی‌ها می‌شود! مینیاتور اگر بخواهد تا امروز تغییری حاصل کند آن را می‌توان در آثار سعیدی خلاصه کرد. عصار نیز با روح بزرگی که از قدیم در وجودش جاری بود موفق شد این معنا را روی بوم بیاورد. کارهای او سهل و ممتنع هستند، یعنی این‌قدر ساده هستند که می‌توان مثل او نقاشی کرد اما نمی‌توان به سادگی عصار شد.

آغداشلو با بیان اینکه خیلی دیر با دنیای عصار و سعیدی آشنا شده است، اظهار کرد: وقتی آشنا شدم فهمیدم با جهانی سر و کار دارم که چیز دیگری را بازگو می‌کند. در دوره‌ای که هنرمندان با یکسره به سمت غرب سرازیر شدند، سپهری و عصار و سعیدی رو به طرف شرق چرخاندند. هر وقت کارهای عصار را می‌بینم روحم آسوده می‌شود و از آشفتگی بیرون می‌آیم.، چون به شدت تغزلی هستند. هیچ کدام از آثارش پس‌گردنی نمی‌زنند. با این حال در میان ما بسیار دیر شناخته شد، مثل بهمن محصص که در 10 سال گذشته آثارش به 20 برابر قیمت گذشته در حراجی‌ها فروخته می‌شود.

او افزود: مطمئن نیستم این نگاه تغزلی در جهان معاصر ما ادامه داشته باشد. تنها می‌توانیم از راه تماشا کردن این آثار از آن‌ها لذت ببریم. هر یک از آثار عصار باید با تماشا شدن به ما احساس آرامش و امنیت بدهند، مگر اینکه هیزم باشیم که از دیدن این آثار لذت نبریم.

این هنرمند در پاسخ به اینکه ایرانی بودن چه جایگاهی در آثار عصار دارد، گفت: به نظر من باید گاهی جستجو را گسترده‌تر کنیم تا اینکه دنبال ایرانی‌تر بودن باشیم. جستجوی ما می‌تواند درباره روح ایرانی در آثار هنرمند باشد. هنرمندانی در گوشه و کنار جهان هستند که بدون تقلب و کپی کردن از روح هنر ایرانی بهره برده‌اند. آن‌ها در امتداد و معرض و تداوم روحی هستند که در 20 سال گذشته به محاق فرو رفته است.

پاسخ فوری به اریانی بودن در مکتب سقاخانه

آغداشلو همچنین در سخنانش به مکتب سقاخانه و زمان پیدایش آن اشاره کرد و گفت: مکتب سقاخانه در دوره‌ای پدید آمد که می‌خواستیم بگوییم ما کی هستیم و چه جای خاص و مشخصی در این جهان مدرن و عرصه هنرهای تجسمی داریم. جستجوهای متعددی در هنرمندان بود که گاهی جاده خاکی هم بود. البته اشکالی ندارد. در مکتب سقاخانه هنرمند مجبور شد به جهان بیرون توضیح بدهد ایرانیت کجای کارهای اوست. در جاهایی خیلی فوری و سریع یک توضیح تعبیه شد.

او افزود: در کارهای تناولی، قندریز و پیلارام به این فوریت می‌توان پی برد. کسی به ایرانی نبودن کار شک نمی‌کند، اما به کار عصار و سپهری می‌توان شک کرد. هنر نقاشی‌خط که از دل مکتب سقاخانه بیرون آمد نیز سعی می‌کند با کوشش جانکاه عمر خود را طولانی کند.

این هنرمند همچنین اظهار کرد: یادم هست آل‌احمد نقدهایی هنری نوشته بود و گفته بود فلان هنرمند با کارهایش به تماشاچی فحش می‌دهد! البته من موافق او نبودم و معتقد بودن در کار فلان هنرمند مثل زنده‌رودی در کارهایش جنون مطبوع رنگارنگی را ادامه می‌دهد. مکتب سقاخانه در دوره‌ای به سبک رایج و مهم و معتبر هنرمندان ما تبدیل می‌شود.یک دیدگاه پوپولیستی هم بود که می‌خواستند از جمعی که در دسترس بود و وجود داشت، اما حضور نداشت استفاده کنند و پاسخی به جهان بیرون بدهند. آن‌ها این آزادی را به یمن مدرنیسم اروپا به دست آورده بودند.

به کار بردن قلمو در آثار عصار خاص بود

در بخش دیگری از این نشست ابوالقاسم سعیدی درباره‌ی آشنایی خود با ناصر عصار و کارهای او گفت: عصار از نسلی بود که هر کدام از هنرمندان آن راه خودشان را رفتند، اما در مسائل مربوط به فرهنگ ایران با یکدیگر داد و ستد می‌کردیم. ناصر بین ما آدم باشعوری بود. فرهنگ و زبان غرب را می‌شناخت. آشنایی من با نقاشی او عجیب بود. برای بازدید از نمایشگاه تعدادی از هنرمندان به یکی از گالری‌های پاریس رفته بودم که در بین آن تابلوها، نقاشی کوچکی دیدم که هنرمندش را نمی‌شناختم. نقاشی او انتزاعی و آبستره بود و با من حرف می‌زد.

او افزود: فردای آن روز با همکارم زنده‌رودی قرار گذاشتیم برویم او را ببینیم. آتلیه و کارگاه عصار در یکی ار محله‌های شناخته‌شده پاریس بود. آنجا بود که فهمیدم با نقاش پر و پا قرصی سر و کار داریم که از ما جلوتر بود. او هنرش را از تهران و با شاگردی محمدعلی حیدریان که از شاگردان کمال‌الملک بود آغاز کرده بود و بعدها به پاریس آمده و با فرهنگ فرانسه آشنا شده بود.

این هنرمند همچنین اظهار کرد: کارهای او شسته رفته و تقریبا کامل بود. معلوم بود که سلیقه‌اش به طرف شرق دور است. تکنیک و به کار بردن قلمو در آثار او خاص بود. قلم برای ناصر یک قلم چینی و ژاپنی است که وقتی به رنگ آمیخته می‌شود سنگینی قابل حسی دارد که این سنگینی یک نشانه ایجاد می‌کند و در این نشانه حرف‌هایی هست.

سعیدی با اشاره به وسواس عصار در کارهای هنری‌اش گفت: وقتی بوم می‌خرید خودش آن را روی سه‌پایه سوار می‌کرد و کاغذی روی آن می‌چسباند که نرم شود. کم‌کم شتاب قلم او از انتزاعی به سمت اشکال فیگوراتیو رفت و گل، درخت، مناظر طبیعی، کوهستان و... دیده شد. پرتره‌هایی هم بعدها در آثارش دیده شد که بعد از فیگوراتیوها آمدند. عصار دوره‌های مختلفی در هنر خود داشت که متاسفانه در یک جا جمع‌آوری نشده تا به نمایش گذاشته شود.

او همچنین با اشاره به مکتب سقاخانه اظهار کرد: جامعه ایرانی در آن دوره به دنبال «آنچه خود داشت می‌گشت» و من رابطه‌ای بین عنوان سقاخانه و مکتب بودن آن نمی‌بینم.

به گزارش ایسنا، تعدادی از آثار نقاشی ناصر عصار –هنرمند فقید معاصر- در گالری شهریور و در قالب یک نمایشگاه در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفته است.

عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: