آخرین اخبار
کد خبر : ۴۶۰۶۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۹ - ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - 03 October 2017
محمد هاشمی در مورد روند انتخاب کاندیدای پوششی در انتخابات ریاست جمهوری، گفت: وقتی دیدم حرف مرحوم آیت الله هاشمی زمین مانده و کسی نرفته، حدود ظهر روز آخر برای ثبت نام رفتم. آنطور که من شنیدم آقای دکتر روحانی قبلا منع کرده بودند که کسی از اعضای کابینه ثبت نام کند ... وقتی من رفتم ثبت نام کردم آقایان موسوی لاری، مرعشی و یک نفر دیگر نزد آقای روحانی رفتند و اصرار کردند که اجازه دهد آقای جهانگیری نیز ثبت نام کند . ایشان دیگر اجازه دادند و آقای جهانگیری ثبت نام کردند
به گزارش افق تازه،آرزو فرشید:فضای سیاسی کشور بعد از انتخابت ریاست جمهوری مثل ادوار گذشته آرام نشد. شور انتخابات مجلس یازدهم و دولت سیزدهم از همین حالا در لابه لای اظهارنظرها و اقدامات سیاسیون قابل مشاهده است. دو سال تا 98 باقی مانده و دعوای ائتلاف و عدم ائتلاف شروع شده است. چهار سال تا 1400 باقی است و از حالا برخی از گزینه های احتمالی دیدارهای مثلا اتفاقی را آغاز کرده اند. در این فضا خوب است نگاهی به وضعیت دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا داشته باشیم و ببینیم کدام یک برای انتخابات آتی آماده تر هستند. 

محمد هاشمی فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است که اصولگرایان مسیر ناهموارتری پیش رو دارند. او در گفت و گویی تفصیلی با نامه نیوز به شکاف های درونی و ضعف های جریان اصولگرا پرداخت و گفت: « تناقض گویی و سوء عملکرد در جبهه اصولگرا، زیاد بوده و به همین دلیل هم خیلی مورد توجه و اسقبال مردم نیستند». 

آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفت و گو «نامه نیوز» با محمد هاشمی است.

***

* بررسی فضای سیاسی کشور را از اصلاح طلبان شروع کنیم. این جریان سیاسی در چند انتخابات اخیر به واسطه ائتلاف با میانه روها توانست تا حدی به نتیجه مطلوب برسد. قرار است این استراتژی همچنان ادامه داشته باشد؟ یعنی در انتخابات های آتی نیز شاهد ائتلاف هایی از این دست خواهیم بود؟

در پاسخ به سوال شما باید به نکته ای اشاره کنم؛ تقریبا 38 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است. فضای سیاسی کشور در دو یا سه انتخابات اولیه (با احتساب مجلس در سه، چهار انتخابات) اینگونه نبود که جناح های مختلف وجود داشته باشد. گروه های مختلف بودند ولی معمولا در انتخابات تقریبا یک نوع وحدت نظر بود و مرزبندی های فعلی و جناح بندی ها نبود یا کمتر بود. از زمان تشکیل این جبهه ها ( جبهه اصلاحات به نام های مختلف، جبهه اصولگرا با نام های مختلف و جبهه اعتدالگرا) ضریب نفوذ هرکدام از آن ها در انتخابات ها این گونه است: اصولگرایان حدود 20 درصد، اصلاح طلبان در همین حد شاید درصدی کمتر و گروه اعتدالگرا که وابسته به آقای هاشمی تلقی می شده - البته وابستگی تشکیلاتی وجود نداشته ولی در اذهان جامعه اینگونه بوده است - بین 37 تا حدود 40 درصد. درواقع در همه انتخابات ها این ضرایب نفوذ ثابت بوده است. بنابراین اگر یک زمانی که با هم ائتلاف کرده اند، پیروز شده اند. مثلا در سال 76 وقتی که اصلاح طلبان با اعتدالگرایان و کارگزاران ائتلاف کردند، بالای 70 درصد آرا را آوردند و موفق شدند. انتخابات 80 هم همان ائتلاف پیروز شد. سال 84 که اصلاح طلبان جدا شدند و خودشان دو کاندیدای مستقل ( آقایان کروبی و معین ) داشتند و آن طرف آیت الله هاشمی هم بود ، نتیجه عکس شد. اصولگرایان هم در مرحله اول همان رای خودشان را داشتند. تعداد کل آرا حدود 28 میلیون رای بود که از این میزان در دور اول حدود 5 میلیون آقای احمدی نژاد، 5 میلیون آقای کروبی، 8 میلیون آقای هاشمی، 4 میلیون آقای معین، یک میلیون آقای علی لاریجانی، یک میلیون و خرده ای هم آقای مهرعلیزاده سهم داشتند. در دور دوم، به دلیل اتفاقی که افتاد، رای اصولگرایان 18 میلیون و رای آقای هاشمی که همه اصلاح طلبان پشت او قرار گرفتند، 10 میلیون شد. بر اساس آمارهای گذشته این این جابجایی درست نبود ولی به هر حال به هر دلیلی اینگونه اعلام کردند. سال 88 نیز همان انتخابات 84 با همان سبک و سیاق برگزار شد. در انتخابات 92 دومرتبه ائتلاف شد و می بینیم که قضیه برگشت. در 94 و 96 نیز همینطور. پس ما نتیجه می گیریم که اگر شرکت در انتخابات برای جناح های سیاسی با هدف پیروزی باشد، ائتلاف ناگزیر و اجتناب ناپذیر است. یعنی هیچکدام از این گروه ها یا جناح های سیاسی به تنهایی نمی توانند اکثریت آرا را به دست آورند. زمانی می توانند که دو تا از آن ها با هم ائتلاف کنند. اگر شرکت در انتخابات با هدف پیروزی باشد و تنها هدف وزن کشی داشته باشد به این مفهوم که یک جناح یا گروهی بخواهد وزن خودش را دریابد، می توان ائتلاف نکرد. پس در پاسخ به سوال شما باید بگویم که ائتلاف بستگی به هدف شرکت در انتخابات دارد. وقتی جناحی با هدف پیروزی شرکت می کند، بدون ائتلاف نمی تواند.

*یعنی اگر بدون ائتلاف وارد کارزار انتخابات شود، به این معنی است که از ابتدای کار شکست را پذیرفته است.

بله، چون وزنش هم آنقدر بیشتر نیست.

* با توجه به این منطق و نتیجه انتخابات های اخیر که همین را ثابت می کند، چطور می شود که آقای عارف می گوید در انتخابات 98 ائتلاف نمی کنیم؟

حرف یک نفر در یک شرایط خاص که خواسته ای را مطرح می کند، وحی منزل نیست. معمولا این جمع است که حرف نهایی می زند. حالا تک تک افراد اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدالیون را می بینید که بعضا صحبت می کنند ولی صحبت های آن ها نظر جناح نیست. سخنگوی جناح نیستند و نظر شخصی شان را بیان می کنند. از الان نیز معلوم نیست که اصلاح طلبان در 98 با قصد پیروزی می خواهند شرکت کنند یا با قصد وزن کشی. این را آن موقع تعیین می کنند. فعلا نمی توان برای حرف ها خیلی اعتبار عملی قائل بود.

*دیگر چهره های اصلاح طلب نیز مانند شما اظهارات آقای عارف را اظهار نظر شخصی دانستند و گفتند که شورای سیاستگذاری باید در مقطع زمانی خاص خودش در این باره تصمیم بگیرد. درواقع اینطور تعبیر شد که اظهارنظر آقای عارف ناشی از رنجش او از نتیجه ائتلاف های قبلی است. به نظر شما چرا اصلا این رنجش پیش آمد؟

نمی دانم! من البته خیلی در این مورد اطلاعات کافی ندارم و مسئله را رصد نکرده ام. ولی اصل کلام همین است که براساس تجارب 30 و حداقل 20 ساله و چند انتخابات برایتان توضیح دادم.

*اجازه دهید به طور مشخص در مورد انتخابات سال 96 صحبت کنیم. از آقای جهانگیری به عنوان کاندیدای پوششی روحانی استفاده شد. شما قبلا گفته بودید که مرحوم آیت الله هاشمی نظرشان این بود که جریان اصلاح طلب 5 گزینه رزرو داشته باشد. از جمله خود شما، آقای عارف، آقایان ظریف و جهانگیری بودند. چه شد که نهایتا آقای جهانگیری برای ایفای این نقش انتخاب شد؟

اتفاقا من نیز به دلیل همان فرمایش آیت الله هاشمی ثبت نام کردم. تا حدود ظهر روز آخر ثبت نام اقدام نکردم چون منتظر بودم از آن 5 فردی که ایشان نام برده بودند، اقدام به ثبت نام کنند و من دیگر نروم.

*آن 5 نفر مورد نظر آقای هاشمی دقیقا چه کسانی بودند؟

من بودم، آقایان جهانگیری، ناطق نوری، دکتر ظریف و آقای عارف.

*** نامزدی من خواست آیت الله هاشمی بود

*چرا ترجیح می داید که کس دیگری ثبت نام کند ؟

به دلایل خاص نمی خواستم بروم ولی وقتی دیدم حرف ایشان ،مرحوم آیت الله هاشمی زمین مانده و کسی نرفته، حدود ظهر روز آخر برای ثبت نام رفتم. آنطور که من شنیدم آقای دکتر روحانی قبلا منع کرده بودند که کسی از اعضای کابینه ثبت نام کند و گفته بودند که اگر کسی می خواهد ثبت نام کند، اول استعفاء دهد و بعد ثبت نام کند. البته من این را مستقیم از آقای روحانی نشنیدم ولی بواسطه نقل قول هایی که می شد، شنیدم که ایشان اجازه نداده بودند.

*پس بعدا نظرشان تغییر کرد؟

بله، وقتی من رفتم ثبت نام کردم درحقیقت دوستان اصلاح طلب با کاندیداتوری من موافق نبودند و می خواستند یک کسی از خودشان باشد.

*** اصلاح طلبان مخالف نامزدی من بودند 

*منظور از دوستان اصلاح طلب طیف کارگزاران است؟

نه، آقایان موسوی لاری، مرعشی و یک نفر دیگر نزد آقای روحانی رفتند و اصرار کردند که اجازه دهد آقای جهانگیری نیز ثبت نام کند . ایشان دیگر اجازه دادند و آقای جهانگیری ثبت نام کردند. بنابراین این را می توان اینطور تلقی کرد که اصلاح طلبان با ثبت نام من مخالف بودند.

* چرا این مخالفت وجود داشت؟

به خاطر اینکه آنطور که بعدا نیز مشخص شده بود، ضریب پیروزی من بالا بود. یعنی من اگر در انتخابات باقی می ماندم، نسبت به کل رقبا شانس بیشتری داشتم. تلقی من این است که شاید عده ای آمادگی این را نداشتند که با ریاست من مواجه شوند! هرچند که این برداشت شخصی است. حتی وقتی من ثبت نام کردم صداوسیما از من سوال می کرد که شما می مانید که با آقای روحانی رقابت کنید؟ اما پاسخ من این بود که با آقای روحانی رقابت نمی کنم. چون اصلا یکی از ادله یا دلایلی که آقای هاشمی می گفتند در صحنه باشید این بود که احتمال رد صلاحیت آقای روحانی را می دادند. یعنی بحث رد صلاحیت ایشان تقریبا بین یک عده ای خیلی فراگیر بود و می گفتند که قطعا رد صلاحیت می شوند. حتی یکی، دو بار مطرح کردند که در شورای نگهبان رای گیری شده و چند نفری رای داده اند.بنابراین من گفتم من قصد رقابت با آقای روحانی را ندارم. معنای این حرف این بود که من نیز می توانستم مثلا کاندیدای پوششی باشم. اگر آقای روحانی در صحنه می ماند که ماند، من دیگر با آقای روحانی رقابت نمی کردم. چون ما یک بار این تجربه را در گذشته داشته ایم و دیده بودیم که وقتی انتخابات سه کاندیدی می شود، هیچکس پیروز دور اول نیست و ممکن است در دورم دوم حوادث دیگری رخ دهد. بنابراین مبنا این نبود که سه کاندیدیی شود بلکه مبنا این بود که رقابت بین دو جناح و کاندید اصلی باشد. بعد از آنکه صلاحیت من را احراز نکردند، آقای جهانگیری ماند که از ابتدا بنای کاندیدای پوششی بودن را داشت.

*شما فرمودید که دوستان اصلاح طلبان چون ضریب پیروزی شما را بیشتر می دیدند به سمت آقای جهانگیری رفتند اما چرا آقای جهانگیری را به آقای عارف ترجیح دادند با وجود اینکه ضریب پیروزی آقای جهانگیری بیشتر از آقای عارف بود؟

نمی دانم از خودشان بپرسید (با خنده)

*نظر شما چیست؟

من اصلا در این زمینه تحلیل خاصی ندارم.

* این می تواند از انتقاداتی به سیاست ورزی آقای عارف وارد است ناشی شده باشد و به دلیل انفعال سیاسی او باشد؟

نه، اتفاقا من آقای عارف را یک شخصیت سازنده و مفید می بینم. ایشان هم متدین است و هم متخصص. عالم و سلیم النفس است. ویژگی های خوبی دارد. بعضا در درون جبهه ای ها برخی سلایق وارد می شود.

* همه اصلاح طلبان همین تعریف را از آقای عارف می کنند ولی در بازی های سیاسی سطح بالا مثل کاندیداتوری برای ریاست جمهوری از او به عنوان گزینه اصلی استفاده نمی کنند. حتی در مجلس برای رئیس شدن از عارف حمایت نمی شود. چرا اصلاح طلبان به تعریف و تمجید از عارف اکتفا می کنند؟

نمی دانم! نمی شود همه چیز را تشخیص داد.

*حالا که بنای صحبت در این باره را ندارید، بگذریم. جهانگیری به عنوان کاندیدای پوششی وارد شدند و در مناظرات انتخاباتی نیز خیلی جلب توجه کردند. به نحوی ظاهر شدند که گفته می شد اگر در انتخابات باقی بمانند شاید رای بدنه جریان اصلاح طلب را از آن خود کنند. بعد از پیروزی روحانی دیدیم که هم در دولت از نقش ایشان کاسته شد و هم جریان اصلاح طلب به نوعی از آقای جهانگیری عبور کرد. گمانه ورود لاریجانی به انتخابات مطرح و از این موضوع استقبال شد. دلیل این برخورد با جهانگیری بعد از انتخابات چه بود؟

نمی دانم من از اطلاع ندارم که از قدرت ایشان کم شده باشد.

* با آقای جهانگیری به عنوان فردی که در انتخابات و پیروزی آقای روحانی نقش ایفا کرد، آنطور که انتظار می رفت توجه نشد؛ موافق نیستید؟

بله، منتها ببینید! اشتباه نشود. این نقش صرفا در یک مناظره بود. یعنی وقتی نظرسنجی می شد که در مناظره چه کسی موفق بوده، نسبت به آن مناظره می گفتند که آقای جهانگیری و آقای قالیباف خوب بوده اند اما این موضوع نسبت به کل نبود. یعنی اینگونه نبود که مثلا فرض کنیم که آقای جهانگیری 60 درصد رای جامعه را دارد.

*یعنی فکر می کنید برتری در نظرسنجی ها مقطعی بود؟

برتری جهانگیری در واقع نسبت به یک موضوع خاص مطرح در مناظره بود . یعنی همان وقت که برای سنجش محبوبیت کاندیداها در یک مناظره نظرسنجی می شد،، رای آقای جهانگیری بالاتر بود.

* همان جریان اصلاح طلبان که آقای جهانگیری را به گزینه ای مثل شما ترجیح داد، بعد از انتخابات اصلا بی تفاوت به آقای جهانگیری عمل کرد. مثلا طیفی مثل کارگزاران از آقای لاریجانی به عنوان یک گزینه محتمل صحبت کرد. چرا این اتفاق افتاد؟

نمی دانم من از این که شما می گویید، اطلاعی ندارم.

*ایده کارگزارانی ها بعد از انتخابات این است که جریان اصلاحات باید استراتژی را بر ایدئولوژی اش مقدم بداند تا قدرت را به دست بگیرد، بنابراین باید از گزینه هایی که می توانند پیروز باشند، حمایت کند. در این راستا گمانه ای طرح می شود که یک سوی آن لاریجانی است.

من طرح این گمانه را در هیچ محفلی نشنیده ام.

***همنشینی خاتمی و لاریجانی انتخاباتی نبود

*موافق هستید که آقای لاریجانی خودشان دارند به سمت اصلاح طلبان حرکت می کنند؟ مثل اتفاقی که در جماران افتاد.

همنشینی جماران اصلا موضوع دیگری است. مرحوم آیت الله راستی کاشانی که به رحمت خدا رفتند، وداع با ایشان را در حسینیه جماران برگزار کردند و شخصیتهای سیاسی کنار هم نشستند. اصلا این موضوع انتخاباتی نبود.

*پس شما این ماجرا را اتفاقی می دانید.

دقیقا اتفاقی بود. مثل وقتی که آقای هاشمی مرحوم شدند خیلی ها می آمدند و کنار هم می ایستادند، می نشستند و در دوربین عکاسان ثبت می شدند. این ربطی به موضوع نداشت که بگوییم یک کار انتخاباتی بوده است.

*ولی در فضای رسانه ای حداقل این طور مطرح است.

رسانه ها نانشان در همین حرف هاست. (با خنده)

***رای ملی لاریجانی بالا نیست

*شما با این موافق هستید که اگر استراتژی اصلاح طلبان همان ائتلاف و همراه شدن با گزینه های میانه رو باشد، بعد از اتمام دوره هشت ساله ریاست جمهوری آقای روحانی ، گزینه ای که بتواند جای او را بگیرد و به لحاظ خط و مشی سیاسی به او نزدیک باشد؛ آقای لاریجانی است؟

هنوز برای قضاوت کردن زود است. آقای لاریجانی در یکی، دو تا انتخابات که شرکت کردند میزان رای بالایی نداشتند. درواقع حداکثر رای آقای لاریجانی یک میلیون و سیصد هزار رای از نظر ملی بوده است.

*ولی از آن زمان گذشته و ایشان هم به مرور تغییراتی داشته اند.

داشتند ولی بالاخره تجربه نشان داده کسانی مثل آقایان قالیباف و محسن رضایی در چند انتخابات شرکت کردند و رای آن ها اگر کمتر نشده باشد، بیشتر نشده و در همان سطح باقی مانده است. بنابراین رای ملی آقای لاریجانی چندان خوب نیست و اتفاقا در استان قم نیز همین دوره که ورود کردند نسبت به گذشته رای پایینتری کسب کردند و نفر دوم یا سوم شدند. درواقع این مسائل الان قابل محاسبه نیست و در زمان خاص خودش باید بررسی شود. باید دید که حوادث کشور در آن مقطع زمانی چه خواهد بود و وضع چگونه است و کشور به چه گزینه و شخصیتی نیاز دارد. این ها به زمان انتخابات برمی گردد و الان نمی توان روی این مسائل حساب کرد. یکی از شخصیت های سیاسی کشور چهار سال در فکر این بود که رئیس جمهور شود ولی زمانی که در انتخابات شرکت کرد، رقیب مقابلش برنده بازی شد. درواقع به گونه ای حرکت کرد که چهار سال هیچ شد. رقیب او نیز در این چهار سال نیز اصلا حضور سیاسی و رسانه ای نداشت اما وقتی در یک فضایی سیاسی ساخته شده، برنده انتخابات شد. کشور ما اینگونه است. اینطور نیست که از الان برنامه ریزی کنیم که فردی چهار سال دیگر رئیس جمهور شود.

* به نظر می رسد که برخی از چهره ها و فعالان سیاسی نیز این را پذیرفته اند. آقای احمدی نژاد به تازگی نامه ای نوشته که آقای لاریجانی قصد شرکت در انتخابات را دارد و من را رقیب و مانع خودش می بیند! در واقع دوباره قصد ایجاد یک دوقطبی را دارند. آیا فضای سیاسی به احمدی نژاد اجازه می دهد که یک بار دیگر وارد بازی های سیاسی شود ؟

این را باید از بزرگان سوال کنید. من نمی توانم قضاوت کنم. مدت هاست که قوه قضائیه مطرح می کند پرونده آقای احمدی نژاد باز است و اینگونه خبرها در رسانه ها منتشر می شود ولی در عین حال می بینیم که از یک جایگاه خاصی برخوردار است. در عین اینکه پرونده اش باز است اما اتفاقی هم برایش نمی افتد.

*بنابراین احتمالش وجود دارد که ببینیم در آینده...

بالاخره در عالم سیاست هر چیزی محتمل است. حتی دور گذشته رهبری ایشان را از ورود به انتخابات منع کردند ولی ایشان ثبت نام کرد و بعد صلاحیتش تائید نشد. نمی توانیم تشخیص دهیم که اشخاص چگونه عمل می کنند. قاعدتا وقتی که رهبری منع می کنند نباید ورود می کرد. خودش هم گفته بود که با نهی رهبری ورود نخواهد کرد ولی اینطور نشد! از من این نوع سوالات را نپرسید.

*کلی تر می پرسم؛ به ما بگویید که نقاط ضعفی که جریان اصولگرا باید روی آن کار کند برای اینکه بتواند در انتخابات بعدی قوی تر ظاهر شود، چیست؟ به هر حال خودشان در مورد وحدتی که حاصل نشد، صحبت می کنند.

در اصولگرایان اشکالات زیادی از نظر تشکیلاتی و سیاسی وجود دارد. اولا طیف شان خیلی وسیع است. از افراط گرایی تند دارند تا آدم های متعادل. افراط گراها خسارت و لطمه شان برای این طیف بسیار زیاد است. یعنی یکی از جاهایی که عامل شکستشان است، همین افراطی گرایی ها است. کسانی نیز هستند که واقعا نفاق دارند یعنی جلو رو یک طور حرف می زنند و پشت سر طور دیگری رفتار می کنند. بحث نفاق از خصلتهای بسیار بد مذمت شده در اسلام و جامعه است. مردم می گویند ما آدم دورو نمی خواهیم و بالاخره باید یک رو و صاف وصادق باشید. تکثر آرا در آنها خیلی زیاد است. یعنی هم تیپ های تحصیلکرده و بازاری در بینشان هست و هم افراد غیرتحصیلکرده و متدین. به عبارتی این ترکیب اصولگرایان نمی تواند هیچوقت موفق باشد. در همین انتخابات اخیر که این همه روی موتلفه حساب می کردند، مشخص شد که رای موتلفه چقدر است. آقای میرسلیم کاندیدای موتلفه بود و با چه آب و تابی هم می آمد و همه چیز را زیر سوال می برد. ببینید! این نوع رفتارها منتهی به شکست است. بنابراین با این وضعیت که الان دارند، در جامعه ایرانی جایگاه چندانی ندارند. در حد همین 10، 15 درصدی که گوشه و کنار هستند.

*در انتخابات قبلی تلاش کردند که تشکیلاتی کار کنند و از شورای سیاستگذاری الگوبرداری کرده و جمنا را تشکیل دادند. هرچند که خیلی هم موفق نبود. الان صحبت از بازنگری در جمنا است. به نظر شما اصولگرایان راست سنتی با جمنا می مانند یا آنها نیز به سمت ائتلاف هایی مثل آقای روحانی، لاریجانی و میانه روها حرکت می کنند؟

نمی توانم پیش بینی کنم. من فقط می دانم وضعیتی که دارند از نظر جامعه مقبولیت و پذیرش ندارند. اگر شما به ترکیب جمعیتی کشور نگاه کنید، بدون اغراق یک جمعیت حدود 80 درصدی علاقه مند هستند که یک زندگی آرام داشته باشند و به عبادت، سیاحت و تفریح خود برسند. معاش خودشان را کنار خانواده خودشان داشته باشند. درواقع دنبال دردسر نمی گردند که بخواهند دردسر درست کنند. چون هر حرکت افراط گرایانه در کشور دردسرساز است. با این رویکرد آن 80 درصد از این طیف دردسرساز فاصله می گیرند. هرچند ممکن است در کوچه و بازار و در و همسایه با هم سلام و علیک کنند اما روزی که قرار است رای دهند حتما یادشان می آید.

*پس تنها راه برای اصولگرایان جذب این طبقه متوسط بدنه اجتماعی است.

بله، اینگونه است.

***زیر پای رییسی پوست خربزه گذاشتند

* چند سوال در مورد اشخاص خاص دارم که امیدوارم مشخص تر پاسخ دهید و از آن با «نمیدانم» نگذرید! اول در مورد آقای رئیسی که در انتخابات قبلی شکست خورد. می بینیم که فعالیت هایشان زیاد شده است. دفعه قبل که در انتخابات شرکت کردند فعالیت چندانی نداشتند و حضورشان همه را متعجب کرده بود اما طی هفته های اخیر شاهد فعالیت و تحرکات ایشان هستیم. به نظر شما مفهومش این است که اصولگرایان این گزینه را حفظ می کنند برای اینکه دوباره از او استفاده کنند؟

والله من در اصولگرایان و بعضی از جمع هایشان نظرات متفاوت در مورد آقای رئیسی شنیده ام. حتی در انتخابات هم یک نظر نبود و متفاوت بودند. 

* خودشان هم روی رئیسی اتفاق نظر ندارند؟

من در انتخابات هم به ایشان پیغام دادم و گفتم. به نظرم پوست خربزه ای بود که زیر پای آقای رئیسی گذاشتند به این نحوی که ورود کرد و آقای قالیباف خارج شد.

*** رای قالیباف کمتر از رییسی بود

*چرا باید این اتفاق می افتاد؟ اگر آقای قالیباف می ماند، رای می آورد؟

نه، رای آقای قالیباف کمتر از آقای رئیسی بود. بالاخره این نحوه ورود و خروج واین مسائل همه از نظر مردم و از نظر سیاسی به ضرر ایشان بود. به نظرم آقای رئیسی جایگاهی پیدا کرده بود که اگر کمی صبر می کرد می توانست این سرنوشت را نداشته باشد. بالاخره مردم به امام رضا(ع) علاقه مند هستند.  در مجموع در بین اصولگرایان هم یک نظر در مورد ایشان نیست و نظرات متفاوتی وجود دارد.

*یعنی هنوز موافقانی هستند...

بله، و مخالفانی هم دارد.

*فکر می کنید آقای قالیباف بعد از این همه شرکت در انتخابات چه وضعیتی دارند؟

پرونده سیاسی خود را بست.

*آیا خودشان هم به این درک رسیده اند یا باز هم ...

بستگی به فضای کشور دارد.

*گزینه دیگری که اصولگرایان دارند و دیدیم که از او استقبال نشد، آقای جلیلی است. آقای باهنر به تازگی گفته اند که دولت در سایه هیچ ارزشی ندارد. چرا از افرادی مثل جلیلی استقبال نمی شود و دچار این سرنوشت می شوند.

این ها به قول معروف محلی و موردی است. شما یک وقت در سطح ملی صحبت می کنید و یک وقت در سطح یک گروه یا یک هیات یا تشکیلات کوچک. این ها همه جزء اند. در سطح ملی اگر نگاه کنید، آرایش آنها چندان قابل توجه نیست و نبوده است. امانکته ای که وجود دارد این است که بعد از یکی، دو دور ورود، از این تجربه استفاده بهینه نمی کنند. باز هم به دلایلی ادامه می دهند.

*در انتها بفرمایید که به نظر شما وضعیت کدام یک از دو جریان در شرایط کنونی بهتر است و روند منطقی تری را پیش گرفته و می توان امیدوار بود که در مراحل بعدی نیز موفق می شود؟

ببینید! ارزیابی این دوره باید مبتنی بر ارزیابی عملکرد باشد نه گفتمان. چون گفتمان حرف است و همه چیز می توان گفت. لکن اگر فرض کنیم دولت آقای روحانی را با دولت آقای احمدی نژاد بخواهیم مقایسه کنیم، یا دولت آقای خاتمی را با آقای احمدی نژاد، اصولگرایان در این مدت یک دولت بیشتر نداشتند که دولت احمدی نژاد بود که واقعا عملکرد بسیار بدی داشته است. هنوز آثار این دولت از جهت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گریبان گیر کشور است و مردم واقعا به این امر واقف هستند. در کوچه و بازار همه بر این مسئله اذعان دارند. اما عملکرد دولت آقای خاتمی به گونه ای است که رضایت مردم را در پی داشته و دارد. و الان مردم به طور نسبی از دولت آقای روحانی راضی اند. پس ما اگر عملکردی نگاه کنیم، می بینیم اصولگرایان در کشور، عملکرد خوبی نداشته اند. درمجموع تناقض گویی و سوء عملکرد در جبهه اصولگرا، زیاد بوده و به همین دلیل هم خیلی مورد توجه و اسقبال مردم نیستند. اصلاح طلبان نیز در برخی جاها و در مقاطع مشکلاتی داشته اند و منکر این نیستم اما در مجموع وقتی مقایسه کنیم، محبوبیت آقای خاتمی در کشور خیلی زیاد است. بالاخره ایشان یک حرف می زند و حرفش کلی بار مثبت و رای دارد. این نشان از محبوبیت ایشان بین مردم است. اما ما یک چنین چهره ای در اصولگرایان نداریم.

* فردی که بتواند با اعلام نظر خودش در نتیجه انتخابات تاثیرگذار باشد.

بله، تا آقای هاشمی بودند در جبهه اعتدال خیلی تاثیرگذار بودند ولی ایشان جمله ای ماندگار گفتند که مردم راه خودشان را انتخاب کرده اند و این راه اعتدال است. آقای خاتمی چهره محبوبی است حتی اگر ممنوع التصویر و ممنوع الکلام نیز باشند چیزی از محبوبیت ایشان کاسته نمی شود بلکه بیشتر نیز می شود. این نوع رفتارها و مسائل نتیجه اش همان می شود که سر صندوق رای شاهد هستیم.

عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: