آخرین اخبار
کد خبر : ۴۴۵۹۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۷ - ۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - 06 September 2017
بایدها و نبایدهای یک اصولگرا درباره "حصر"
ما نباید معطل این باشیم که موسوی عذرخواهی می‌کند یا نمی‌کند؛ اصلاً مسئله ما این نیست. باید مردم بدانند او دقیقاً کیست و چیست. ولی کمتر می­‌بینید به‌جای اینکه بگوییم شما عذرخواهی کنید، بگوییم "مردم جامعه، آیا شما به این سیاستمدار که به‌خاطر رأی نیاوردن، همه چیز حتی قانون و مراجع قانونی را لگدمال می‌­کند، اعتماد می‌کنید؟ اگر این فرد مجدداً به صحنه دیگری بیاید و در این صحنه ناکام بماند، همۀ دستاوردهای مدنی ما را از بین می‌­برد یا نه؟".
به گزارش افق تازه  تسنیم در معرفی این پرونده نوشته است: "قصد داریم فارغ از مواضع جناحی و جریانی، از موضعی فراجناحی به این مسئله بپردازیم تا صاحب‌نظران ضمن ارائه صورت‌بندی خود از  علل حصر، به ارائه نظرات خود درباره وضعیت کنونی بپردازند." 
 
در همین رابطه این خبرگزاری با عباس سلیمی‌نمین روزنامه‌نگار، و کارشناس اصول‌گرا گفتگو کرده است، که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانیم:
حصر یک اقدام بازدارنده است، بدین ­معنی که یک موضع‌گیری و اقدامی صورت می­‌گیرد و برای کنترل آن اقدام که قطعاً به‌زیان جامعه است، یک حرکتِ بازدارنده­‌ای از سوی مراکز قانونی یا مراجعِ قانونی صورت می‌گیرد. طبعاً هرگاه دامنه این اقدام محدود یا منتفی شود، علی‌القاعده آن اقدام بازدارنده هم از بین می‌­رود و دیگر موضوعیت ندارد چراکه اینها رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند.
ما قبلاً هم حصر داشتیم؛ در مورد برخی افراد دیگر هم برخی اقداماتی صورت گرفته بود که این اقدامات البته جنبه‌­ها و لایه‌­های مختلف داشت، نظام برای اینکه فرصت برای مردم ایجاد شود تا در آن تأمل کنند یا فضای احساسی تبدیل به یک فضای عقلایی شود، از حصر استفاده کرده است. در زمان امام هم این اقدام انجام می­‌شد، امام حتی برای بعضی از نزدیکان خود نیز از حصر استفاده کردند تا آن فضای احساسی برطرف شود، مثلاً فرض کنید یکی از نزدیکان امام(ره) به مجاهدین خلق گرایشِ تندِ احساسی پیدا کرده بود، امام از ابزار حصر استفاده کردند تا آن فرد از فضای احساسی خارج شود. وقتی از آن فضای احساسی خارج شد طبیعتاً دیگر تداوم این مطلب موضوعیتی نداشت. حالا آن جنبۀ محدودتری داشت امادر ارتباط با موضوعاتی که چندلایه است یعنی مسائلِ مختلفی در آن دخیل است، قطعاً اقدامات بازدارنده می‌­تواند به جامعه برای شناخت فرصت دهد.
طبیعتاً هستند عده‌ محدودی میان اصولگرایان هم که نسبت به حصر یک نگاهِ غیرحاکمیتی دارند، چون اساساً اصولگرایان مساوی حاکمیت نیستند. بعضی از اینها معتقدند همان‌طوری که در رفتارِ فردی، اگر کسی تعرضی به ما کرد، سعی می­‌کنیم به‌گونه‌­ای جبران کنیم، گاهی در عرصۀ مسائل سیاسی هم همین نگاه غلبه پیدا می­‌کند که این نگاهِ الزاماً یک نگاهِ حاکمیتی نیست؛ یک نگاهِ فردمحور است. اینها نگاه می‌­کنند و می­‌گویند یک فردی با عملکرد خود این ضربه را به نظام وارد کرد و حیات این تعداد آدم بیگناه را به مخاطره انداخت و این مشکلات اعتباری را برای کشور ایجاد کرد، بنابراین حتی از حصر فراتر می‌­روند و خواهان محاکمۀ فرد می­‌شوند و درواقع می‌خواهند آن فرد به اشدّ مجازات برسد.
برای یک سیاستمدار محاکمۀ او نزد افکار عمومی بالاترین تنبیه است. برای یک سیاستمدار و روشنفکر، قضاوت جامعه مهم است، اگر قضاوت جامعه از او برگردد، او هیچ چیزی ندارد و صفر می‌شود. شما می­‌خواهید جان او را بگیرید تا او صفر شود؟ جایگاه او را نزد مردم گرفتن برای او، از صدمجازات اعدام کُشنده‌­تر است.
یک اتفاقی در جامعه افتاد و یک عده‌­ای بر احساسات جامعه سوار شدند. من در کتاب «ورای نمودها و نمادها» این موارد را نوشتم. در یک رقابت جدی، مردم و کسانی که رأی می­‌دهند، احساسات­شان برانگیخته می­‌شود، چون یک یا دو ماه شبانه‌روز برای فردی کار کردند که او را لایق می‌پنداشتند و سرمایه‌­گذاری کرده اعتبار خود را پای او نهادند، اگر یک حرف یا قضاوتی به اینها منتقل شود که رأی و تلاش شما زیر پا گذاشته شده است، احساسات آنها به‌شدت جریحه­‌دار می‌­شود و می‌­تواند منجر به واکنش‌­های غیرمنطقی شود که شد، در واقع یک پیام غلط به هواداران انتقال داده شد. سیاسیون باید نسبت به پیامی که به جامعه می‌دهند، مسئولانه عمل کنند. نمی‌­توانند راحت بگویند "من شب دو ساعت خوابیدم، صندوق­ها را جابه‌جا کردند!" از قضا در کتابی که اخیراً در خارج از کشور مرتبط با آقای کروبی منتشر شد، به‌نقل از آقای کروبی این بحث را مجدداً مطرح می‌­کند که "سال 84 من چند ساعتی خوابم بُرد و روند قرائت آرا تغییر کرد. در قرائت‌­های اولیه قرار بود من و آقای هاشمی به دور دوم انتخابات برویم اما روند یک‌دفعه تغییر کرد و از قضاء به‌خاطر دو ساعت خوابی بود که من داشتم"!
چه‌کسی آرا را قرائت می­‌کند؟ عوامل وزارت کشور. از قضاء آقای کروبی در این مکتوبش می­‌گوید "من نامه اعتراضی به رهبری نوشتم و رهبری در جواب من گفتند: «من با آقای خاتمی صحبت کردم، آقای خاتمی گفتند سالم­‌ترین انتخاباتی که می‌­توانسته برگزار شود، برگزار شده است»."، پس ببینید استدلال آقای کروبی چقدر ضعیف است و بعد هم که با واکنش هم­‌گروهی‌­ها و هم‌­حزبی­‌های خود مواجه می‌شود که می‌­گویند "ما انتخابات را برگزار کردیم و در شمارش آرای انتخابات مشکلی پیش نیامده است"، می‌­گوید: "قبل از انتخابات دخالت­‌های سازمان­‌یافته صورت گرفته است".
اگر دخالت­های سازمان‌­یافته صورت گرفته و در انتخابات تأثیر داشته، شما قبل از انتخابات باید اعتراض می‌­کردید و رأی نمی‌­دادید. در واقع این مسائل باید باز شود و مورد بحث قرار گیرد تا نوع و سطح نگاه یک نخبه‌ که برگزیده شده و یا به دور نهایی یک رقابت سیاسی برای کسب جایگاه ریاست‌­جمهوری راه یافته، مشخص شود.
در واقع این فرد نمی‌تواند بگوید "در سال 84 مخالف ما سرنوشت انتخابات را به مسیر دیگری کشاند."، چراکه هم‌گروهی و هم‌حزبی خود این افراد انتخابات را برگزار کردند و اگر دست­‌اندرکاران انتخابات خلافی می­‌دیدند، باید ابراز می‌کردند، یعنی آقای خاتمی اگر قبل از انتخابات متوجه خلافی می‌شد، باید اعلام می­‌کرد، در حالی که نه‌تنها بروز خلافی را اعلام نکرده بلکه آن انتخابات را سالم‌ترین انتخابات تا آن زمان اعلام کرده است.
اما متأسفانه به‌جای اینکه بحث‌­های فکری انجام دهیم و نوع استدلال‌­ آنها را بررسی کنیم، دایم بر طبل محاکمه می‌کوبیم. فکر می‌­کنیم محاکمه بالاترین مجازاتی است که می­‌تواند در مورد یک فردی صورت بگیرد، در حالی که این‌طور نیست. ما باید محاکمه را در تک­‌تک محافل برگزار کنیم، یعنی بحث­‌هایی ایجاد کنیم که آن فرد به‌عنوان کسی که اطلاعات غلطی به جامعه داده، احساسات جامعه را برانگیخته و با احساسات جوانان بازی کرده، در محافل مردمی محاکمه شود و آن افراد را مقصر این مشکلات، به‌هم‌ریختگی جامعه و ضربه به خانواده‌­هایی بدانند که مشکلی برای آنها ایجاد شده است.
وقتی به آقای میرحسین موسوی گفته می‌­شد "اگر معتقدید در انتخابات ایرادی وجود دارد، از طریق مراجع قانونی پیگیری کنید"، در جواب چه می­‌گفت؟ می­‌گفت "مراجع قضایی در کشور سوگیری دارند و من آنها را به‌رسمیت نمی­‌شناسم و این قضیه را هرگز از طریق مراجع قانونی دنبال نخواهم کرد و از مردم می‌خواهم که حقوق خود را استیفاء کنند".
این استدلال چقدر توسط نیروهای معقو­ل‌­تر جریان اصلاح­‌طلب مورد پذیرش واقع شد؟ به‌عبارت دیگر چقدر مُهر بطلان بر این نگاه زدند؟ ما باید این را پررنگ می­‌کردیم، در واقع برای اینکه این آقایان را در محافل مختلف محاکمه کنیم، باید این مسائل را روشن می­‌کردیم. اما گفتیم اگر در این قضیه عملکرد مثبت آقای خاتمی را پررنگ کنیم، این به‌نفع آقای خاتمی تمام خواهد شد. به این نوع استدلال برخی از افراد دقت کنید؛ می‌گفتند "اگر ما بگوییم آقای خاتمی اینجا درست عمل کرد، باعث می‌شود چهره آقای خاتمی برجسته شود"، بنابراین این کار را نکردند در حالی که همین مسئله پررنگ­ترین مهر بطلان به‌روی پیشانی آقای کروبی و آقای میرحسین موسوی بود، معنای این عمل یعنی نخیر. حرف‌های شما درست نیست. ساختار نظام قابل اعتماد است، ساختار نظام سالم است، ساختار نظام از آرای مردم صیانت می­‌کند.
کسانی که در اصولگرایان بر طبلِ تلافی‌­جویی می‌­کوبند، تعداد زیادی نیستند اما مؤثرند و می‌توانند جریان­‌ساز باشند و صدایشان شفاف و پرتلاطم یا پرنهیب است. البته من قبول ندارم که کلّیت اصولگرایان چنین اعتقادی دارند، شاید بسیاری از اصولگرایان معتقدند آنچه را مراجع قضایی در این زمینه تصمیم گرفتند، نشان از سیاست نظام است. اگر نظام تصمیم به محاکمه این افراد داشت، با کسی تعارف نمی‌کرد. در این قضیه محاکمه می‌­توانست انجام شود اما نظام مانند این آقایان محدود نگاه نمی­‌کند و معتقد نیست که اگر تو یک سیلی زدی، من هم حتماً باید به تو یکی سیلی بزنم، بلکه هدف نظام این است که اگر تو یک سیلی به منافع جامعه زدی، منافع جامعه باید از طریق خود مردم دوباره احیاء شود. هدف نظام بسیار هوشمندانه و عاقلانه است.
چه‌کسی است که نفهمد نظام فعلاً دَعوی محاکمه قضایی این آقایان را ندارد بلکه دعوی این را دارد که با آگاهی دادن به مردم، میزان رشدیافتگی و قابل اتکا بودن این افراد روشن شود. نظام می‌­خواهد مردم متوجه شوند آیا این سیاستمدار قابل اتکا و دارای فهم و فکر لازم است یا خیر. این موارد را می‌توانستیم از طریق عملکرد سایر نیروهای اصلاح­‌طلب برای جامعه روشن کنیم. وقتی آقای خاتمی این حرف را می‌­گوید یعنی تو به‌لحاظ سیاست­مداری، فرد سیاستمداری نیستی، تویی که تمام مبانی را زیر سؤال می­‌بری، چندان فرد برجسته‌­ای نیستی، با این اقدامات جامعه را دچار مشکل می­‌کنی. یک سیاستمدار قطعاً باید فکر و فهم خود را در مسیری قرار دهد که مطالباتش جامعه را به‌هم نریزد. وقتی افرادی مانند آقای عارف و آقای خاتمی و برخی دیگر، با مشارکت در رأی‌­گیری، کاندیدا شدن یا رأی دادن، فهم آقای کروبی و آقای میرحسین موسوی را زیر سؤال می­‌برند، ما چقدر از این قضیه استفاده کردیم؟ ما از این قضیه برای روشن شدن قشری که باید در محافل خود، این افراد را محاکمه می‌­کرد، 10 درصد هم استفاده نکردیم.
من اصلاً معتقد نیستم ما بگوییم "میرحسین موسوی حتماً باید بگوید «غلط کردم»". اگر محاکمۀ او را به محافلی که به او رأی دادند، بکشانیم، اصلاً نیازی به این مسئله نیست، یعنی برای محافلی که به او رأی دادند، روشن شود که آقای میرحسین موسوی یک آدمِ احساسی است و نمی‌تواند شکست را تحمل کند. ببینید، آدم احساسی این‌گونه است. یک آدمِ سیاستمدار غیراحساسی، اگر 10 بار شکست بخورد، بازی را به‌هم نمی‌­زند.
شما باید در این مسیر حرکت کنید که اگر آقای موسوی در یک صحنۀ دیگری وارد شد، مردم دیگر به‌عنوان یک سیاستمدار برجسته به او اعتماد نکنند و او را تنزل داده و بگویند "این سیاستمداری است که نمی­‌توانیم با طناب او به چاه برویم".
ما نباید معطل این باشیم که موسوی عذرخواهی می‌کند یا نمی‌کند؛ اصلاً مسئله ما این نیست. باید مردم بدانند او دقیقاً کیست و چیست. ولی کمتر می­‌بینید به‌جای اینکه بگوییم شما عذرخواهی کنید، بگوییم "مردم جامعه، آیا شما به این سیاستمدار که به‌خاطر رأی نیاوردن، همه چیز حتی قانون و مراجع قانونی را لگدمال می‌­کند، اعتماد می‌کنید؟ اگر این فرد مجدداً به صحنه دیگری بیاید و در این صحنه ناکام بماند، همۀ دستاوردهای مدنی ما را از بین می‌­برد یا نه؟".
 یک بخش تندرو هم در جریان اصلاح­‌طلب داریم که حیات آنها هم بستگی به حاد کردن این مسائل دارد. حصر برای این است کهیک مسئله‌ای به‌آرامی منتفی شود و از موضوعیت بیفتد اما آن بخش تندروی اصلاح‌طلبان نمی‌خواهند این مسئله از موضوعیت بیفتد.
این مسئله باید در محافل مختلف بررسی شود و اصلاح­‌طلبان و اصولگرایان دراین‌باره با هم صحبت کنند تا ببینند کجای این قضیه قابل دفاع است. اصلاً خود اصلاح‌طلبان دفاع می‌­کنند؟! این دو جریان در این زمینه باید با یکدیگر، مناظره و گفت‌وگو داشته باشند.
در شرایط کنونی حتی حاضر شدیم، در بعضی زمینه‌­ها با دشمن البته نه دشمن تراز اول­ بلکه با دشمنان تراز دوم خود مثل اروپا گفت‌وگو کنیم. معتقدیم در برخی زمینه‌­ها حتی با آمریکا برای روشن شدن افکار عمومی مذاکره را می‌پذیریم اما در مورد مناسبات داخلی هیچ شأنی برای مذاکره و ارتباط قائل نیستیم.
 آقای موسوی‌خوئینی‌­ها در چند مورد در برابر جوّ حاکمی که کارگزاران بر اصلاح­‌طلبان حاکم می­‌کند، مقابله کرد. در برهه‌ای هم در مورد آقای هاشمی­ رفسنجانی انتقادی را مطرح کرد، آن هم با توجه به اینکه مرحوم هاشمی‌ رفسنجانی یک‌سری قوت‌­ها و ضعف‌ها داشت اما یک جریان تلاش می‌کرد اصلاً ضعف‌های ایشان را نبیند و از او را یک بت سیاسی بسازد اما آقای موسو‌ی‌خوئینی‌ها انتقادی را مطرح کرده است و این انتقاد، مقابله با جوی است که امروز کارگزاران ایجاد کرده است. اما چقدر دیده می‌­شود؟ چقدر کمک می‌­شود که آن فشارها از روی او برداشته شود؟
تدبیر کلان باید به‌گونه‌ای باشد که اگر یک نیروی عاقل در جریان اصولگرا موضعی گرفت و یک اصولگرای کم‌­دان به او پرده‌­دری و توهین کرد، تدبیر کلان به‌شکلی باشد که اولاً آن اصولگرای کم‌دان را سر جای خود بنشاند و اجازه پرده‌دری به او ندهد از طرفی هم اگر زخمی بر اصولگرای فهیم­‌تر وارد شده، آن فرد مورد حمایت قرار گیرد تا خسته نشود و احساس منزوی بودن نکند، این قطعاً باید در نگاهِ کلان باشد.
ما به این مطلب رسیدیم که حاکم شدن نیروهای تندرو در سالهای گذشته چه هزینۀ زیادی بر ما حاکم کرد و چقدر ما را از مسیر تمدن­‌سازی خود دور کرد؟ ببینید، چهره یک نظامِ سیاسی موقّر و یک نظام سیاسی پرجاذبه که در تمدن‌سازی تأثیر بسیاری دارد، چقدر با بعضی حرکات نازل نیروهای تندرو مخدوش شده است؟ چقدر از پروژه تمدن‌‌سازی عقب افتاده است؟ آیا به این رسیده‌ایم که باید به این هزینه دادن‌­ها پایان داد یا خیر؟ این مسئله را باید در نظام سیاسی دنبال کنیم.
به‌نظر من هاشم آغاجری یک حرف بی‌‌منطق و بی‌اساسی گفته بود. حرف او قابل دفاع نبود اما اینکه قوه قضاییه برای وی حکم اعدام صادر کند، بسیار کار نامربوطی بود، این مسئله باید حل می­‌شد.
گاهی برخی افراد می‌خواهند واقعاً مسئله را حل کنند تا آرامش به جامعه منتقل شود اما برخی افراد می‌خواهند یک مسئله را به یک نقطۀ انفجار تبدیل کنند. در موضوع آغاجری هم برخی اصولگرایان و هم برخی اصلاح‌طلبان در این وادی گام برمی­‌داشتند که حتماً باید اعدام شود. البته خوشبختانه اصولگرایان عاقل گفتند "این غلط است". حالا این فرد یک حرف غلطی گفته است. اما درست نیست اگر یک نفر حرف سبکی زد، برای او حکم اعدام صادر کنیم.
من این را قبول ندارم که ما در مواجهه‌ با برخی تندروی­های آقای احمدی­‌نژاد کاملاً خوب عمل کردیم، بله، اصولگرایانی داشتیم که از ابتدای تندروی‌­های آقای احمدی­‌نژاد با آن مقابله کردند اما چقدر از ظرفیت اصولگرایان پشت سر آنها قرار گرفت؟
ما زمانی برای مقابله با تندروی‌­های آقای احمدی­­‌نژاد به صحنه آمدیم که تندروی‌­های ایشان متوجۀ ارکان اصلی نظام شد وگرنه قبل از آن چندان با تندروی‌­های وی مقابله نکردیم، حتی اگر برخی از نیروهای برجستۀ اصولگرا با فردمحوری‌­های احمدی‌نژاد مقابله کردند، مورد حمایت قرار نگرفتند، مثلاً فردی مانند آقای توکلی را در برخی مواقع، به‌دلیل مقابله جدی و اصولی با آقای احمدی‌­نژاد، کنار گذاشتیم.
عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: